این شعرروتقدیم میکنم به آدم هایی که توزندگی زیادشکست خوردن.
میخوام این قصه روازجایی شروع کنم که جای خوشش فقط خنده های تو بود
چه قدر سخته بخوای دستشو بگیریو بهش بگی دوسش داری
چه قد سخته دلت بخواد گریه کنی اما کسی نفهمه حتی خدا
جه قدر سخته بخوای باهاش باشه ولی نذارن حتی خدا
چه قدر سخته داد بزنی بگی خدا میخوامش
یه بار دستشو گرفتم بردمش پیش خدا گفتم خدا میخوامش خدا گفت یکی بهترشو برات کنار گذاشتم پاهامو کوبیدم
زمین گفتم فقط اینو میخوام بهم گفت قسمتت کسی دیگه ایه
چه قدر سخته بهش بگی برگرد میدونی بهت چی میگه ,میگه نمیشه چون قسمت نیست یعنی قسمت نمیشه
یعنی خدا نخواست اگه نخواست چرا تا اینجا کشید
چه قدر سخته تو هق هق گریه هات نفس کم بیاری و عشقت به کسی دیگه بگه نفس
چه قدر سخته دلت بودنشو بخواد ومجبور بشی به نبودنش عادت کنی.
چه قدر سخته زنگ بزنی بهش برنداره تو برنداشتنش باهاش حرف بزنی
سرنوشت ما ................اینچنین خواهد بود؟
مثل اینکه عاشقی به ما نیومده
به ما نیومده...